شراب خوردن. می خوردن. باده کشیدن. باده نوشیدن. می زدن. می گساردن. باده خوردن. باده گساردن. و رجوع به آنندراج، و باده گساری و باده گساری کردن شود: چو وقت باده بود باده گیر و باده گسار چو وقت بوسه بود بوسه بخش و بوسه ستان. فرخی. دو جهان را کند از گردش یک ساغر مست چشمت این باده ندانم ز کجا میگیرد. مخلص کاشی (از آنندراج)
شراب خوردن. می خوردن. باده کشیدن. باده نوشیدن. می زدن. می گساردن. باده خوردن. باده گساردن. و رجوع به آنندراج، و باده گساری و باده گساری کردن شود: چو وقت باده بود باده گیر و باده گسار چو وقت بوسه بود بوسه بخش و بوسه ستان. فرخی. دو جهان را کند از گردش یک ساغر مست چشمت این باده ندانم ز کجا میگیرد. مخلص کاشی (از آنندراج)
بیهوده گفتن. یافه گفتن. هذر. لغو گفتن. لاطائل گفتن: خاقانی اگر بیهده گفت از سر مستی مستی به ازو بیهده گوی تو ندیدم. خاقانی. تا عاقبهالامر... دست تعدی دراز کرد و بیهده گفتن آغاز. (گلستان)
بیهوده گفتن. یافه گفتن. هذر. لغو گفتن. لاطائل گفتن: خاقانی اگر بیهده گفت از سر مستی مستی به ازو بیهده گوی تو ندیدم. خاقانی. تا عاقبهالامر... دست تعدی دراز کرد و بیهده گفتن آغاز. (گلستان)
نوید کردن نوید برابر با مهمان و مهمان کردن نیز آمده (واژه نامک عبدالحسین نوشین شوم پیش او گر پذیرد نوید به نیکی بود هر کسی را امید (فردوسی) مهمان کردن، زبان گرفتن (قول گرفتن سد در) دعوت کردن بمهمانی، قول گرفتن از کسی اجرای امری را
نوید کردن نوید برابر با مهمان و مهمان کردن نیز آمده (واژه نامک عبدالحسین نوشین شوم پیش او گر پذیرد نوید به نیکی بود هر کسی را امید (فردوسی) مهمان کردن، زبان گرفتن (قول گرفتن سد در) دعوت کردن بمهمانی، قول گرفتن از کسی اجرای امری را