جدول جو
جدول جو

معنی بعهده گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

بعهده گرفتن
(مُ)
تعهد کردن. متعهد شدن. قبول کردن. عهده دار شدن
لغت نامه دهخدا
بعهده گرفتن
تعهد کردن، متعهد شدن، قبول کردن
تصویری از بعهده گرفتن
تصویر بعهده گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ هََ رَ)
شراب خوردن. می خوردن. باده کشیدن. باده نوشیدن. می زدن. می گساردن. باده خوردن. باده گساردن. و رجوع به آنندراج، و باده گساری و باده گساری کردن شود:
چو وقت باده بود باده گیر و باده گسار
چو وقت بوسه بود بوسه بخش و بوسه ستان.
فرخی.
دو جهان را کند از گردش یک ساغر مست
چشمت این باده ندانم ز کجا میگیرد.
مخلص کاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ سَ)
بیهوده گفتن. یافه گفتن. هذر. لغو گفتن. لاطائل گفتن:
خاقانی اگر بیهده گفت از سر مستی
مستی به ازو بیهده گوی تو ندیدم.
خاقانی.
تا عاقبهالامر... دست تعدی دراز کرد و بیهده گفتن آغاز. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
متعهد کردن. ضمان گرفتن. مقید کردن. گرفتن پیمان:
مکن دست پیشش اگر عهد گیرد
ازیرا که در آستین مار دارد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
نوید کردن نوید برابر با مهمان و مهمان کردن نیز آمده (واژه نامک عبدالحسین نوشین شوم پیش او گر پذیرد نوید به نیکی بود هر کسی را امید (فردوسی) مهمان کردن، زبان گرفتن (قول گرفتن سد در) دعوت کردن بمهمانی، قول گرفتن از کسی اجرای امری را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وعده گرفتن
تصویر وعده گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
دعوت کردن
فرهنگ فارسی معین